نبودن -یا کم بودن- نقد جدی، یکی از اصلی ترین آسیبهایی است که شعر انقلاب را تهدید میکند. نقدی که باید روند این جریان را به صورت عام و شاعران آن را به طور خاص حلاجی کند و سره را از ناسره مشخص نماید. گویا که ما را ترس از دست رفتن جایگاه شعر و شاعران این عرصه، در احتیاطی نه چندان خوشآیند نشانده است. لکن باید دانست که این ترس به مرور زمان شعر انقلاب را از حرکت در مسیر پویایی باز خواهد داشت. بی شک میدان نقد شعر انقلاب خلوت است از آن جهت که به آن کم بها داده میشود. در این سال ها به لزوم وجود شاعران توانا اندیشه شده اما تا چه حد به پرورش ناقدانی حرفه ای برای بررسی این جریان و شاعران آن پرداخته شده است؟
شاید بتوان شاعران و نویسندگان را به دو دسته تقسیم کرد: کسانی که سرگرم کنندگان انبوه مردم هستند و کسانی که سخنگویان آنانند. علیرضا قزوه نیز که موضوع پرداخت این پرونده است در مقام سخنگویان مردم میگنجد. قزوه شاعری است که همواره با مردم در ارتباط بوده و از آغاز بهکار شعرش همواره سعی داشته سخن آنان را بشنود تا در هنرش از آن سود جوید.